برخلاف نرخ رو به رشد تقاضای هوش تجاری، بسیاری از مدیران احساس نمیکنند که سازمانشان در زمینه داده و تحلیل پیشرو شده است. یکی از عوامل موفقیت سازمان در پیاده­‌سازی هوش تجاری، فرهنگ سازمانی است. ارتقاء فرهنگ سازمان به درجه ای که تصمیم گیری­‌هایش داده محور شود و مزایای هوش تجاری را درک کند، بسیار حیاتی است.

یک از بزرگترین موانع و همچنین بزرگترین محرکهای BI، فرهنگ سازمانی است. هر کسب و کاری آمادگی پذیرفتن یک ابزار هوش تجاری ندارد، یا نمیتواند ذهنیتی را در کارمندانش پرورش دهد که در همه جوانب عملیاتی، تحلیل داده را در نظر بگیرند. همچنین شرکت‌هایی که همیشه در حال جمع آوری داده در مورد مشتریان، محصولات و بازار هستند یا به تحلیل آن‌ها میپردازند الزاما از هوش تجاری بهره نمیبرند. معرفی یک فرهنگ داده محور که کلیه ذینفعان شرکت را شامل شود نیاز دارد تا طرز تفکر، مهارت‌ها و رفتار تیم شما را تغییر دهد. در مورد BI اینچنین گفته شده است:

“BI  میتواند بر روی تصمیم­گیری‌های کارمندان شما، اینکه چه تخصصی را استخدام کنید، چه اطلاعاتی در تیم­‌های شما رد و بدل شود و حتی اینکه سازمان شما به صورت کلی به چه شکل عمل کند، اثر میگذارد”

فرهنگ یک سازمان در طول زمان بر اساس روش­‌ها،باورها، رویکردها و رهبری آن از ابتدای کسب و کار، پایه گذاری میشود. اگر داده و تحلیل آن اهمیت نداشت و تنها توسط مدیران محدودی در سازمان استفاده میشد، پیاده‌­سازی آن چالش برانگیز بود. طبق گزارش گارتنر:

“داده فقط میتواند سازمان را حرکت دهد. رانندگان واقعی افراد هستند.”

برای اطمینان از اینکه برنامه هوش تجاری جزوی از فرهنگ سازمان شده باشد، داده باید برای همه قابل دسترس باشد و هر کسی ارزش داده را برای نقش خود و موفقیت کل سازمان درک کرده باشد.

در ادامه ۳ نمونه از اثر مثبت فرهنگ بر برنامه هوش تجاری را معرفی می‌کنیم:

تناسب فرهنگ و چشم انداز BI:

وقتی شرکتها می‌خواهند یک فرهنگ داده محور را پایه گذاری کنند، هر تفکری تحت عنوان “کسب و کار همیشگی” باید دور اناخته شود. پیاده سازی هوش کسب و کار با این امید انجام خواهد شد که داده خامی که شرکت آنرا تولید و جمع آوری کرده تبدیل به چشم اندازی ارزشمند و قابل انجام شود. در گذشته کارمندان و مدیران از داده برای تصمیم­‌گیری در خصوص مشتری، محصول و استراتژی ها استفاده نمیکردند. هوش تجاری (هوش کسب و کار) باعث میشود اثر داده­‌ها از پایین سازمان تا رده‌­های بالا احساس شود چرا که بیشتر افراد به داده­‌های یکسانی دسترسی دارند. اگر فرهنگ سازمان در راستای هوش کسب و کار یا BI باشد، سازمان شما در جهت درستی حرکت میکند.

تیم متعهد و تعلیم یافته

در بسیاری از شرکت­‌ها، همه افراد به داده­‌ها و ابزارهای تحلیل دسترسی ندارند و تنها به مدیرانی که مسئولیت تصمیم­‌گیری دارند میتوانند از این امکان استفاده کنند که این کار باعث کاهش بهره­‌وری و کارایی میشود.

یک برنامه هوش تجاری در سازمان وقتی تاثیرگذار خواهد بود که کارمندان، مدیران میانی و مدیران ارشد برای استفاده از داده و ابزارهای آن آموزش دیده باشند. بسیار اهمیت دارد که آموزش و تخصص قسمتی از فرهنگ سازمان باشد. وقتی کلیه افراد یاد بگیرند که چگونه از اطلاعات و داده­‌ها منفعت ببرند، قطعا به پیشبرد کسب و کار به سمت جلو نیز کمک خواهند کرد.

انتظارات ثابت

انتظارات ثابتی از داده و تحلیل ها برای تصمیم گیری در خصوص کسب و کار باید وجود داشته باشد. داده ها با ایجاد گزارشات برای جلسات فروش، وضعیت موجودی شعب و یا شناسایی چالش‌­ها در زنجیره تامین، تصمیمات را اعتبار میبخشند. مدیران می­بایست این انتظارات را مشخص کنند و تعیین کنند که هوش تجاری چگونه می­تواند جزوی از استراتژی کلی کسب و کار باشد. مدیریت باید این طرز فکر را ایجاد کند که تحلیل قسمتی از هرآن چیزی است که انجام می‌­دهند.

وقتی BI بخشی از فرهنگ کسب و کار شد، بازی عوض می­شود و به شما کمک میکند که با مشتری در مسیرهای جدیدی قرار گرفت و محصولات و خدمات تاثیرگذار به بازار عرضه نمود و به طور موثر در خط مقدم قدم گذاشت.